4 Jul 2011

ملّاصفتان راه بشارت نشناسند (برای ملّاصفتانی که بشارت نشناسند!)



ملاصفتان راه نبوت نشناسند/  شمشیر کشان، راه محبت نشناسند
تقلیدکنان در پی غلادۀ شرع اند/  کاتب صفتان ارزش حکمت نشناسند
زرها همه در دستِ یهوداصفتان است/  این طایفۀ پست که غیرت نشناسند
کاهن صفتان را چه به عیسای مسیحا؟/  تا بندۀ شرع اند و حقیقت نشناسند
سازند شریعت ز نجات و رهِ عیسی/  ملّاصفتانی که بشارت نشناسند
تنها بشناسند زر ِ صاحب ِ گلّه/  با گلّه، یکی ذره رفاقت نشناسند
هر بار ِ امانت شده درّیده و بر باد/  از معتمدانی که امانت نشناسند
نه مانده حریمی و نه حدّی و نه مرزی/  ز اعمال چنین قوم که حرمت نشناسند
قدیس نمایند و پر از چرک و کثافت/  دلّاکِ جهانند و طهارت نشناسند
از نغمۀ نی شان بگریزند خلایق/  چون فرق هنرمندی و صنعت نشناسند
در زور و زر و زیور و زالویی و تزویر/  شاهند ولی منشأ قدرت نشناسند
عیسی، پسر ِ پاکِ خدا، شیر ِ یهودا /  تو سرور ِ شاهانی و تاجت نشناسند
تو راستی و راه و حیاتی و قیامت/  میرند کسانی که بهایت نشناسند
آمین که شود زنده ز تو جملۀ اموات/  جز سخت دلانی که قیامت نشناسند
بیراهه روند از پس چوپان دروغین/  آنان که تو و منشأ و گاهت نشناسند
ای داور ِ پر عدل، بیا داوری از توست/  بر داورَکانی که عدالت نشناسند
خوانند خلایق، سخن ات را به جهالت/  بگشا در ِ فهمی که کلامت نشناسند
در هیکل خود آی خدایا به تمامی/  چون نور بر آنان که جلالت نشناسند
کز نور تو هر کس بتواند بنهد پای/  در راهِ خداوند، چو راهت نشناسند
آنان که بدیدندت خاموش نباشند/  گویند به آنان که شهادت نشناسند
باشد که رسولان تو باشیم به دنیا/  تا وصف تو گوییم که نامت نشناسند

سُراینده:
علی فرهادی پور



آپوکالیپس (شعری برای ترانه شدن)

در بحبوحۀ التهاب شورانگیز پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 ایران بود که خبر آمد، خواننده ای (آریا آرام نژاد) ترانه ای (علی برخیز) را خوانده و به همین دلیل او را زندانی کرده اند.
ترانۀ مذکور:
http://www.youtube.com/watch?v=LhJ6673vkhY&feature=related
 آن وقت ها یک مبارز سیاسی و یک ناسونالیست افراطی بودم! آهنگ ترانۀ او همیشه مرا به وجد می آورد تا این که پس از ایمان آوردن ام به عیسای مسیح خداوند، روزی موقع گوش دادن آن، ترانۀ زیر، بر قلب و زبانم جاری شد، با آهنگی شبیه به آهنگ مذکور البته با آهنگی شورانگیزتر و پر تپش تر.
همان روز، در کلیسای اینترنتی سفیران مسیح در اسکایپ، آن را خواندم و استقبال شد و در ماهنامۀ اینترنتی تبدیل هم نهاده شد:
https://tabdil.wordpress.com/2011/05/17/%D8%A2%D9%BE%D9%88%DA%A9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%BE%D8%B3/
تصور شنیداری این ترانه با یک آهنگ راکِ باشکوه برایم بسیار لذت بخش است:


آپوکالیپس

پدر ای خالق ِ کیهان؛ مقدس باد نام ِ تو/  بیاید شاهی ِ پاکت؛ چنین گوید کلام ِ تو
پدر گفتی پس از عیسی؛ به قومت بس جفا آید/  شمارد روز و شب، قومت؛ که تا روز ِ خدا آید
بشارت می دهد قومت؛ صلیب و نام ِ عیسی را/  شناسد تا همه دنیا؛ ره و خون ِ مسیحا را
شود حجت تمام آن گه؛ که دنیا بشنود نامش/  بشارت بر همه دنیا؛ که هان دنیا و فرجامش
جهان پُر گردد از قحطی؛ بیاید جنگ و ویرانی/  زمین لرزد، شود دنیا؛ پُر از ادیان ِ شیطانی
فرستد در جهان، شیطان؛ رسولان ِ دروغین اش/  نهد دجّال را بر سر؛ به رندی تاج ِ چرکین اش
زند پس با هنرمندی؛ به سرها مُهر ِ شیطان را/  کند پس قصدِ ویرانی؛ کلیسای سلیمان را
چو در قدس ِ خدا خواهد؛ بسازد هیکل ِ شیطان/  نگه کن تا که باز آید؛ به دنیا زادۀ انسان
چو آید هیچ کس آن گه؛ ندارد انتظارش را/  تمسخر می کند شیطان؛ هنوزم تاج خارش را
بمان پس منتظر هر دَم؛ که عیسی را عیان بینی/  که تا شیر ِ یهودا را؛ بسی غرش کنان بینی
پدر گفت و به روح ِ او؛ مقدر شد در این دنیا/  شود خم زانوی هر کس؛ به نام ِ نامی ِ عیسی
پدر گفت و به روح ِ او؛ مقدر شد در این دنیا/  شود خم زانوی هر کس؛ به نام ِ نامی ِ عیسی


سُراینده:
علی فرهادی پور

جَنگِ ما (شعری برای مسیحیان در زنجیر)

چندی پیش، در کنفرانسی مسیحی شرکت داشتم و بسیار برکت گرفتم. در آن کنفرانس، برادرانی گفتند دوستی دارند که برای عیسای مسیح، ترانه می خوانده و اکنون دستگیر شده و زندانی است. همه بسیار متاثر شدند و اشک در چشمان شان حلقه زد و برای عزیزان تحت جفا به ویژه آن برادر غیورمان دعا کردیم. تاثیر همان دعا بود که شعر زیر را بر زبان ام جاری کرد:
جَنگِ ما

واسه تو میخونم ای برادرم/  زخم تو می سوزونه پیکرم
کی میشه توی پایتخت خدا/  بگیرم برادرمو در برم؟
تو خوندی نام عیسا رو/  سرود جلال خدا رو
شیطان شنید و روونه کرد/  واسه گرفتنت دیوا رو
مثه تو اگه رسولایی نبودن/  ز عیسا و کارهاش نمی سرودن
من و مثه من چه گناهکارایی/  که تو گناهانشون مرده بودن
عیسا مصلوب شد واسه گناهای ما/  تو خوندی و ما الآن آگاهیم
عیسا شکنجه شد واسه شفای ما/  تو تو زندونی و ما آزادیم
زخم تو زخم همۀ ما است/  مآآآ همه اعضای یک تنیم
بدون اگه تو زیر شکنجه ای/  ما هم واسه آزادیت می جنگیم
جنگ ما با جسم و خون نیست/  توی جنگ کسی در امون نیست
یکی توی این جنگ اسیره/  یکی زخمی شده داره می میره
یکی پشت سنگر دعا می خونه/  یکی افتاده و غرق خونه
یکی واسه سربازا غذا میاره/  یکی شفای زخمیا رو داره
یکی به تشنه ها آب می رسونه/  یکی سرود پیروزی می خونه
ولی همه سربازای عیساییم/  ما همه فرزندای خداییم
می جنگیم و فرماندۀ ما عیسا است/  پیروزیم عمانوئل خدا با ما است 2

سُراینده:
علی فرهادی پور

سفیران مسیح (شعری برای ترانه شدن به سبک رپ)

ایمانداری که جلال مسیحو نشون نده
اون مسیحی نیست اون مسیحی نیست
کلیسایی که نام عیسی رو جلال نده
اون کلیسا نیست اون کلیسا نیست
مسیح گفت ما باید شاهدای اون باشیم
تو گفتار و رفتارمون مثل اون باشیم
کارای عظیم خدا رو بگیم به همه
نه این که مردم ببینند توی دل ما غمه

وقتی روح القدس توی قلب ما اومده

درد و غم و ترس و کینه دیگه سر اومده 2 

 انجیل تاج سر ما است همیشه و هرجا
به نام قدوس مسیح ایماندارا برپا
بیایید سربازای پادشاهمون باشیم
نمک و نورمونو به همه جا بپاشیم
گفتارمون گفتار مسیح باشه هر زمان
رفتارمون رفتار مسیح باشه هر مکان
محبت مسیحو نشون بدیم به بیمارا
شادی مسیحو بیاریم تو دل غمدارا
همه با هم بدن مسیحیم تو این جهان
ما نور جهانیم نباید بشیم نهان

سفیرای مسیحیم او خدا و شاه ما است

نمی ترسیم چون عمانوئل خدا با ما است 2


سُراینده:
علی فرهادی پور